جامانده

نویسنده در این سطور مجالی پیدا کرده تا کمی با خودش خلوت کند
فقط آنکه چرا خلوتش را در این وبگاه آشکار ساخته
شاید آن باشد که:
تو بگویی گیرش کجاست و از چه جامانده؟

طبقه بندی موضوعی

جامانده

بازهم جاماندم و این قافله ازما گذشت ... مانده خواری در کف پا و گرفتارم هنوز

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوت پایان» ثبت شده است


هو العالم


پرده ی اول- در ابتدا باید عرض کنم که اساسا بنده خودم را منتقد نمی نامم چرا که سررشته ای در باب موضوع مطروحه ندارم و این که چرا جسارت به طرح این دعوی دارم باید بگویم که مقصر اصلی رجالی هستند که محیط هایی مانند همین وبلاگ را برای منِ جوانِ خام تدارک دیده اند که افکارم را از ذهنم تراوش داده و منتشر کنم. ودلیل دیگر این که نقادی در برخی موارد حقیقتا نیاز به متخصص ندارد و تابلو در ذهن متواتر می شود.

پرده ی دوم- به همراه دوستان تشریف بردیم پردیس آزادی که فیلمی با ملاکهای لازم را انتخاب و سپس دیدن فرماییم که متوجه شدیم سرکار خانم نیکی کریمی شخصا مبادرت به فروش بلیط فیلمی به کارگردانی خودشان به نام "سوت پایان" می نمایند (البته گویا ایشان هر روز در پردیس آزادی مستقر بوده و بلیط سوت پایان را می فروشند). لیکن جوگیر شده، ملاک های یک فیلم متعهد را کنار گذاشته و بلیط را از دست مبارکشان دریافت نمودیم. حال آنکه این طرح جهت فروش بیشتر! یا ارتباط هنرمندان با ملت عزیز یا هرچیز دیگر است نمی دانم.

پرده ی سوم- گویند که موضوع فیلم "حمله به حکم الهی قصاص" است مانند فیلم سنگسار ثریا که "حمله به حکم الهی سنگسار" بود. البته می توان در نگاهی خوشبینانه موضوع فیلم را صرفا به "انتقاد از ضعف دستگاه قضایی کشور" تقلیل داد چراکه فردی بیگناه به بالای دار می رود. اما چون در هیچ جای فیلم اشاره ای به حکم دستگاه قضایی نشده پس می توان موضوع اولیه را صحیح تر دانست.

به نظر بنده این دوفیلم از جهتی اساسی مشابه یکدیگرند و آن اینکه هر دو احکام الهی را در حالتیغیرواقعی محکوم میکنند. همان طورکه میدانید در فیلم ثریا، زنی در حالی که هیچ گناهی مرتکب نشده بود مورد اجرای حکم قرارگرفت و در فیلم خانم نیکی کریمی هم زنی که مرتکب قتلی نشده بود (دختری مرتکب قتل شد که مادرش گناه او را به گردن گرفت) بر بالای دار رفت که دل هر انسانی چه مسلمان و چه غیر را به درد می آورد. این موضوع ناتوانی نویسنده در محکوم کردن احکام الهی را در حالت واقعی نشان می دهد که هر بیننده فهیمی باید متوجه این موضوع بشود اما متاسفانه غلیان احساسات این درک را دشوار می نماید.

واما اول اینکه این دختر چون مردی به قصد تجاوز به او روی آورده و دختر، ضمن درگیری، وی را با ضربات چاقو به هلاکت رسانده وچرا دادگاه حکم قصاص صادر کرده! یک سیاه نمایی است که واقعیت خارجی ندارد و همان طور که اشاره شد در فیلم هیچ اشاره ای به این موضوع نشده است.

دوم آنکه خانواده مقتول به هیچ وجه حاضر به رضایت نشده و برخورد تعصبی و خشن داشته اند حال آنکه چرا این خانواده از خانواده مذهبی و مردان این خانواده با محاسن بلند! انتخاب شده اند، گویای نگاهِ جهت دارِ این فیلم است.

سوم آنکه هنگامی که دخترکِ قاتل در حال بازگویی صحنه قتل در حال گریه در خودرویی برای دیگری است و فضای خشن و دردآلودی فیلم را احاطه کرده، خودرو در حال تردد در خیابان های شهر مزین به چراغانی های گسترده ی نیمه شعبان است ومردم در حال سرور و جشن هستند که این تضاد معنادار به نظر بنده، خود سیاه نمایی دیگری است.

پرده ی چهارم- به نظر می رسد مسئولان فرهنگی، زیادی خود را به خواب زده اند. حمله به احکام اسلامی هم در سینمای هالیوود و هم در سینمای ایران!

مؤذنا به امید که میزنی فریاد؟ تو هم بخواب که ما خویش را به خواب زدیم!


جامانده
۰۴ شهریور ۹۰ ، ۲۲:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر