جامانده

بازهم جاماندم و این قافله ازما گذشت ... مانده خواری در کف پا و گرفتارم هنوز
يكشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۰۰ ب.ظ

در فرهنگ شما فقط نگاه به یک چیز حرام است

هوالعالم

درس رو خوب خونده بودم و آمادگی کاملی برای امتحان داشتم.

دو تا از بچه های سمج یکی راست و یکی چپ من نشستند و عَلَم تقلب را از همان ابتدا بنا نهادند.

استاد محترم متوجه نگاه تابلو و چشمان وزغ زده کناری بنده به برگه امتحانی ام شد. بار اول را تذکری نثارش کرد اما بار دوم مردانه به سویش شتافت و برگه امتحانی نسبتا سفید را از زیر دستانش به همراه برد.

اغلب این حرکات باعث زعره چشم گرفتن از دیگر دانشجویان می شود تا هوای تقلب را از سر بیرون کنند اما در این مورد خاص دانشجویان نتیجه ای فرهنگی اجتماعی عایدشان شد.

دبیر محترم حین شتافتن به سوی متقلب فریادزنان گفت"در فرهنگ شما فقط نگاه به یک چیز حرام است در صورتی که نگاه به برگه بغل دستی هم حرام است."

جدای از اینکه استاد به اصطلاح چپ محترم، منتظر فرصت است تا تیکه های آبدار و ملس خود را نثار فرهنگ و مذهب مورد نقدش کند اما این موضوع جای تامل و بسی درنگ دارد.

چه بسا موضوع نگاه به نامحرم که به نوعی از سوی شخص استاد مورد تمسخر قرار گرفت در نظر ما گناهی بزرگ است اما جالب است که نگاه حرام دیگری برای ما قسمت شیرین، جذاب و بس خاطره انگیز زندگی هایمان شده است.

برای همه ما البته بلانسبت شما، بحث شیرین تقلب از دوران دبستان تا دانشگاه، همواره راه میان بری بوده و به عنوان یک راهکار در جلسه امتحان مورد بررسی قرار می گیرد ولی قسمت تامل برانگیز داستان بررسی تبعات این نگاه حرام است.

علمای فاضل ذکر فرموده اند که قبولی در امتحان به سبب تقلب درصورتی که رقابتی مثل کنکور باشد که حق الناس است و واویلا... و اگر برای شما مدرکی حاصل نماید و اشتغال را به همراه آورد، حق الزحمه حاصله شبهه ناک است و صد واویلتا...

پس چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید

 



نوشته شده توسط جامانده
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
جامانده

نویسنده در این سطور مجالی پیدا کرده تا کمی با خودش خلوت کند
فقط آنکه چرا خلوتش را در این وبگاه آشکار ساخته
شاید آن باشد که:
تو بگویی گیرش کجاست و از چه جامانده؟

طبقه بندی موضوعی

جامانده

بازهم جاماندم و این قافله ازما گذشت ... مانده خواری در کف پا و گرفتارم هنوز

در فرهنگ شما فقط نگاه به یک چیز حرام است

يكشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۰۰ ب.ظ

هوالعالم

درس رو خوب خونده بودم و آمادگی کاملی برای امتحان داشتم.

دو تا از بچه های سمج یکی راست و یکی چپ من نشستند و عَلَم تقلب را از همان ابتدا بنا نهادند.

استاد محترم متوجه نگاه تابلو و چشمان وزغ زده کناری بنده به برگه امتحانی ام شد. بار اول را تذکری نثارش کرد اما بار دوم مردانه به سویش شتافت و برگه امتحانی نسبتا سفید را از زیر دستانش به همراه برد.

اغلب این حرکات باعث زعره چشم گرفتن از دیگر دانشجویان می شود تا هوای تقلب را از سر بیرون کنند اما در این مورد خاص دانشجویان نتیجه ای فرهنگی اجتماعی عایدشان شد.

دبیر محترم حین شتافتن به سوی متقلب فریادزنان گفت"در فرهنگ شما فقط نگاه به یک چیز حرام است در صورتی که نگاه به برگه بغل دستی هم حرام است."

جدای از اینکه استاد به اصطلاح چپ محترم، منتظر فرصت است تا تیکه های آبدار و ملس خود را نثار فرهنگ و مذهب مورد نقدش کند اما این موضوع جای تامل و بسی درنگ دارد.

چه بسا موضوع نگاه به نامحرم که به نوعی از سوی شخص استاد مورد تمسخر قرار گرفت در نظر ما گناهی بزرگ است اما جالب است که نگاه حرام دیگری برای ما قسمت شیرین، جذاب و بس خاطره انگیز زندگی هایمان شده است.

برای همه ما البته بلانسبت شما، بحث شیرین تقلب از دوران دبستان تا دانشگاه، همواره راه میان بری بوده و به عنوان یک راهکار در جلسه امتحان مورد بررسی قرار می گیرد ولی قسمت تامل برانگیز داستان بررسی تبعات این نگاه حرام است.

علمای فاضل ذکر فرموده اند که قبولی در امتحان به سبب تقلب درصورتی که رقابتی مثل کنکور باشد که حق الناس است و واویلا... و اگر برای شما مدرکی حاصل نماید و اشتغال را به همراه آورد، حق الزحمه حاصله شبهه ناک است و صد واویلتا...

پس چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید

 

۹۲/۰۳/۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
جامانده

تقلب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی